صنما سپاهی عشقت صنما سپاهی عشقت، به حساری دل درامدبگزار بدین هوالی، که جهان به هم برامدتو مپرس حال مجنون، که زدست رفت لیلیتو مپرس حال آزار، که خلیل آزار آمدبه جهانیان نماید، تنی مرده زنده کردنچو مسیحی خوبی تو سوی گور آزار آم