خواهم که شبی پروین خواهم که شبی پروین در دامن شب ریزمیعنی که به چشم سر بر زلف تو آویزمبیهوده نیفتادم چون خاک به چشم چرختا پا نخورم از کس بر دوش نمی خیزمخواهم که به رستاخیز از مستی و مدهوشیمخمور بر آرم سر هنگامه برانگیزم