در آن نفس که بمیرم

در آن نفس که بميرم در آرزوی تو باشم 
بدان اميد دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قيامت که سر ز خاک برآرم
به گفتگوی تو خيزم، به جستجوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

حديث روضه نگويم، گل بهشت نبويم
جمال حور نجويم، دوان به سوی تو باشم

Pin It on Pinterest

da_DAدری